در خانه ی آب و گل

بی توست خراب این دل

در خانه ی آب و گل

بی توست خراب این دل

دوستت دارم مادر

هر روز ناتوان تر، هر روز دردمندتر و هر روز پیرتر می شود ...

و چه سخت است که کاری از من ساخته نیست!...  


دیروز زیبایی هایش را در عکس های قدیمی جستجو می کردم... زیبایی هایی که حالا زیر چروک ها و پژمردگی های صورتش پنهان شده اند! ...


چقدر خوشحال می شود وقتی کوچه های قدیمی مشهد را می بیند! سماورهای قدیمی را، دیگ های مسی را، چراغ های نفتی را، چینی ها و جام های عتیقه ی مادربزرگم را، ... و همه ی آن چیزهایی که از گذشته برایش می گویند! چقدر دوست دارد از گذشته ها بگوید و من چقدر از گذشته ها بدم می آید!! شاید نمی داند که مرور گذشته ها گاهی آزارم می دهد! 


دو سه سال بعد از فوت پدرم، گوشواره هایش را فروخت تا خانه را لوله کشی کند برای گاز .. و ... چه صبور سوخت سال های جوانی اش را ...


آن سال ها هر وقت پای تشت، لباس می شست، آرام زمزمه می کرد! صدایش را دوست داشتم! پنهانی گوش کردن آوازش را بیشتر ...! به من هم یاد داده است که هر وقت دلم گرفت آواز بخوانم، آرام، برای خودم ، دلم و صاحب دلم...


تماشای خوابش آرامم می کند.. تا صبح، چند بار به تماشای خوابش می روم...

خدا می داند که چقدر دوستش دارم! خدا می داند که چقدر قدر لحظه لحظه ی با او بودن را می دانم! 



نظرات 4 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ق.ظ

چه حال خوبی داره وقتی وبلاگ دوست عزیزت رو تو لیست وبلاگهای به روز شده ببینی

سلام

مادر ... چه می توان گفت برای او ، با کدام واژه عشق را باید بسراییم برای کسی که سراپا وجودش همه عشق است ...

به مادر عزیز و گلت خیلی سلاااااااااام منو برسون .
خیلی دوست دارم ایشون رو ببینم !

خدا حفظشون کنه .. ایشون رو برای شما و شما رو هم برای ایشون و هم برای ما

این مژده را یزدان دهد، پیغمبر از قرآن دهد
بهر سپاس مادران، پاداش از رضوان دهد
مادر عصیر جان بود، دلکشتر از جانان بود
با نغمه های جانفزا، سرمشقی از عرفان دهد
قدرش فزون است و رفیع، اعزاز و ارج او منیع
فخر و بزرگی و شرف، او هدیه بر انسان دهد

سلام

مادر هم سلام دارند خدمت شما
ممنون از لطفت

فرصت پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ

sepehr یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ب.ظ http://sepehrfaridi.blogsky.com

]chizi nemishe goft.....

المیرا دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ http://www.elmira1364.blogfa.com

خدا برای همدیگه نگهتون داره خانومی
چقدر دوست دارم ببینمت!

ممنونم..

من هم مشتاق دیدارت هستم المیرا جان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد