امام صادق (ع) می فرمایند:
«هر خفتن خود را آخرین دیدارت از دنیا بدان و با دل و زبانت خدا را یاد کن و از آگاهی او بر نهانت بترس.»
از سر شب تا الان، مدام به این حدیث فکر میکنم!
که خلاصه اش می شود: بدان! یاد کن! بترس!
حرف دیگری ندارم! دارم، اما تمرکزی ندارم برای جمع و جور کردن واژه ها...
وقتی میریم بهشت زهرا ... درست دم غروب وقتی هوا تاریک شده ! تاریکی ِ بهشت زهرا و سکوت محض !... اینقدر این سکوت زیباست که دوست نداری این سکوت رو به احترام آنان که آروم خفته اند به هم بزنی ! تو هم سکوت میکنی !
و یاد این میافتی !که جسم من از خاک است در خاک شود روزی ... و روح من امانتی است پیش من ! که باز خواهد گشت پیش مالک مهربانش روزی !! این سکوت دوست داشتنی میشه تا ترسناک ! این تاریکی خواستنی تر از رشنایی روز میشه !
وقتی حس میکنی ! بالاخره اون میرسه روزی که یگانه معبود ت ! حضرت عشق ! تو رو در آغوش می گیره و میگه تموم شد دوری! برگشتی ! ....
واقعا مرگ داره با ما قدم میزنه هر روزو هر لحظه پس چرا بعضی وقتا اینقدر بیخیالشیم این سایه مونو .این برادر خوابو این
این آزادی روح از تنو
.
.
.
فقط خدا!