در خانه ی آب و گل

بی توست خراب این دل

در خانه ی آب و گل

بی توست خراب این دل

خورشیدی همیشه تابان!

می گفت: در سفر که بودیم، حرفی زد که بی اختیار اشک ریختم! از بالای کوه زیبایی شهر را نشان می دادم که پرسید؟ بابا! پس حرم کجاست؟! گفتم: دخترم اینجا حرم ندارد! گفت: من دلم حرم می خواهد! اینجا خیلی زیباست، اما حرم که ندارد!

.

.

.

مشهدی اگر باشی، خوب می فهمی چه می گویم! مشهدی رنج بیشتری دارد اگر بی حرم بماند!

که در این شهر، زندگی و حتی مرگ، پیوند عمیقی با حرم دارد! 

بسیاری از نوزادان، اولین اذان عمرشان را در حرم می شنوند! عروس و دامادها، خطبه ی عقدشان را آنجا می خوانند، آن ها که از این جهان می روند نیز، قبل از آرام گرفتن در آرامگاه خود، به حرم می روند. خوابیده در تابوت، بر شانه های مردم! گرد و غبار فرش های حرم را بر تابوتشان می پاشند، نمازی و ...


نیمه های شب که به خانه بازگردی، درخشش گنبد طلایی حضرت را شاید از گوشه و کنار شهر ببینی! نیمه های شب، تو در ماشینی و حرمش را می بینی! خورشیدی همیشه تابان! پناهگاهی همیشه امن! 

مشهدی، دلش که بگیرد، جز آقا، محرمی ندارد! مشهدی، قسم هایش، به امام هشتم و به امام رضاست! مشهدی نفس هایش با عطر حرم او تازه می شود! ...



مشهدی، حرم که می رود، دلش می خواهد، همه ی آن ها که نیستند، کنارش باشند...

مشهدی که باشی، در میان هزاران هزار زائر، خلوتگاهت را می یابی و ...

مشهدی اگر باشی، خوب می فهمی چه می گویم! 



نظرات 3 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ق.ظ

سلام

دیروز ظهر پسر برادرم پیام زد که الان حیاط حرم هستم ! اینجا شلوغه نمیشه حرف بزنیم ! اما زنگ میزنم دقیقا روبروی ضریح آقام ! با آقا حرف بزن .. نمیدونم ! چرا احساس غریبی کردم ! ...

چقدر جالب !!! غروب که مشهدالرضا رو از طریق تلویزیون تماشا می کردم ! حسادت کردم ! به شماهایی که ساکن مشهد هستین ! هر وقت دلتون بگیره یه پناهگاه همیشه امن و همیشه مهربون دارین که بهش پناه ببرین ! نه برای درد و دل کردن ! نه!! برای اینکه اطمینان دارید مولایی که شاهد شما و دلتنگی های شماست! شمارو میفهمه !!درک میکنه ! نیاز به گفتن نیست !!! حتی سکوت شما هم برای ایشون پر از معناست !
وقتی انسان یک هم چنین مأمن امنی پیدا میکنه ! دست خودش نیست ! فراموش میکنه ! تموم افکار درونیش رو تنها به این فکر میکنه که کجاست و در پیش گاه چه انسان والایی ایستاده !
هر وقت میریم قم و جمکران ! این حس رو دارم ! حس میکنم اونجا که هستم ! همه ی افکار و نگرانی هایی که دارم از درونم دور میشن و جاشون رو فقط یه احساس امنیت غیر قابل توصیف میگیره ! حسی مثل رهایی ! رهایی از همه چیز !!

خوشا به سعادتی که دارین ! خوشا به احوالتون ! خوشا به سعادت دلتون ! که در جوار مهربانی های امام رئوف ، مهربان بودن رو آموخته است ! آموخته است راه زندگی گر چه دشواری هایی دارد اما مولایی آنجا هست !که نفس کشیدن در هوای مهربانی ایشان رو آموخته اید ...

شب خوب و آرومی رو برات آرزو دارم :*


سلام علیکم بانو جان

حسادت کار خوبی نیست!

زمین، همه ی عالم، حرم امن خداست! حسی مثل رهایی! رهایی از همه چیز رو در هر جایی میشه بدست آورد! اگر یادمون باشه که خدای مولا ناظر و یار و همدم ماست!

خدا رو شاکرم بخاطر همجواری با امام رئوف! اما مطمئنم سعادت واقعی رو کسانی دارند که ...

امام رضا(ع) فرموده اند:
« شیعیان ما کسانی هستند که تسلیم امر و نهی ما باشند، گفتار ما را سر لوحه ی زندگی و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر کس چنین نباشد از ما نیست.»

امیرمهدی چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:36 ق.ظ

سلام
حلول ماه ربیع بر شما دوست عزیزمبارک
خوش به حال شما که مجاور حضرت هستید.
هرچند این مجاورت به همه برکاتی دارد مسولیت شما مشهدی ها را هم دوچندان می کند.مشهدی ای که نان ونمک امام رضا را می خورد وبه برکت وجود نازنین آقاست که مظاهرعمران وآبادانی ورفاه و...رامی تواند تجربه کند باید که سخت حرمت آن ولی خدا را نگه دارد.کم دیدم اما دیدم مشهدی های قدیمی را که هنوز حرمت مهمان حضرت را نگه می دارند وهر زائری را که برخورد می کنند مهمان حضرت می دانند واورا احترام می کنند.خداشما مشهدی هارا حفظ فرماید.

سلام
سپاسگزارم، من هم متقابلا حلول ماه ربیع را برایتان مبارک و پربرکت آرزو می کنم.

حال خوشی ست مجاور حضرت بودن..
اما نیک می دانید دوست من! که مهم دل است و پیوندهایی که دل با حضرت دارد!

بله مسولیت ما مشهدی ها دو چندان که نه، صد چندان است! باور کنید

به موضوع مهمی اشاره داشتید! حفظ حرمت! حرمتی که زائرین و مجاورین، هر دو باید برای آن بکوشند!
بحث مفصلی است. اگر خدا خواست می نویسم در این باب

سپاس از شما. خدا حافظ و پناه شما و همه ی مردم این سرزمین و همه ی سرزمین ها باشد ان شالله

مریم پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ


سلام علیکم عزیز بانو جان

من آدم حسودی نیستم ! ...

میدونم چی میگی عزیزم ! کاملا درک میکنم چی میگی !

گفتم بهت که منم و حس آرامش با این آیه : فقل ام حسبی الله ... !!

اما منظور من خلوتی است که تنها در مکانهای مقدس ! آدم با خودش و دلش داره ! هیچ کسی نمیتونه این خلوت رو به هم بزنه !
رهایی، یعنی پریدن ! پریدن هم یعنی حس کنی داری جدا میشی از همه ی ناملایماتی که تشویش را درونت روشن می کنند ! درونت غوغایی ست که خودت هم صدای دلت رو نمی شنوی ! اما این خلوت یعنی خاموش کردن تمام آن هیاهو ! این حس رهایی ! یعنی دور شدن کوتاه از همه ی عالم ! و پناه بردن به اون مکان مقدس ... درسته عالم محضر خداست ! هر جای دنیا هم که باشم ، تنهای تنها هم که باشم ! خدا کنار من است ! یار من ، رفیق شفیق من است !!
اما انسان است و غفلت ! انسان است و فراموشی !
و این خلوت ناگهانی ، تلنگری است بس سنگین بر دل !!

نمی دونم چرا نمی شه اونی که تو ذهنمه !درست و واضح بیان کنم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد