در خانه ی آب و گل

بی توست خراب این دل

در خانه ی آب و گل

بی توست خراب این دل

ادهم


- اگر لحظه ای دل به دست آورم از فتح روم دوست تر دارم.


- آغاز وسوسه از طهارت بود.


- خدایا! می دانی که بهشت در نظر من به اندازه ی بال پشه وزن ندارد. چون مرا عشق خود بخشیدی و با ذکر خود مأنوس ساختی و به من فراغت دادی تا درباره ی عظمت تو تفکر کنم.



پی نوشت: امشب، سخنان " ابراهیم ادهم " را که در گذشته ای نه چندان دور، از منابع مختلفی، فقط برای دلم، جمع آوری کرده ام، برای چندمین بار می خواندم. 

شخصیت " ادهم"  را بسیار دوست دارم. هر جا از او حکایتی، روایتی یا مطلبی دیدم، با عشق زیادی خوانده ام! ساعت ها به او فکر کرده ام!! 

فردا شب اگر عمری باقی بود چند حکایت از او برایتان خواهم نوشت! همان ها که ساعت ها و حتی روزها فکر و ذهن و دلم را به خود مشغول کرد! 

یکی دو ماه قبل، نانوای محله ی ما فوت کرد! روحش شاد، خدا رحمتش کند! اسمش ابراهیم ادهمی بود! می گفتند مرد خوبی بود!



نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ




چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند، عظمت و ژرفای عشق تو را نمی شناسم! فقط می دانم که معبود این دل خسته هستی و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد.
----------
سلام
وبلاگ تون جالبه
مطالبتون به دل میشینه
میشه تو این دنیای مجازی خاکستری
امیدوار شد که بعضی یا حق و حقیقی را
به چراغی روشن نگه داشتن
موفق باشید

سلام
نظر لطف شماست
ممنونم

خوش آمدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد